English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8770 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
foreshore flats U محوطههای صاف کنارساحل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
media U وسایل
plant U وسایل
assets U وسایل
plants U وسایل
accouterment U وسایل
furniture U وسایل
facilities U وسایل
means U وسایل
bedding U وسایل خواب
artificial suporters U وسایل محافظتی
erosion U فرسایش وسایل
furtherance U تهیه وسایل
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
essential elements U وسایل ضروری
subsistence U وسایل زیست
mnemonics U وسایل یادیار
push botton U وسایل خودکار
loading facilities U وسایل بارگیری
artificial aids U وسایل کمکی
scuba diver U غواص با وسایل
utensils U وسایل اسباب
accessory equipment U وسایل یدکی
scuba diving U غواصی با وسایل
utensil U وسایل اسباب
utility U وسایل رفاهی
fitments U وسایل نصب
fitment U وسایل نصب
means of production U وسایل تولید
mess gear U وسایل غذاخوری
mess kit U وسایل غذاخوری
rigging warrant U فهرست وسایل
means U استطاعت وسایل
cable accessory U وسایل کابل
Home appliances U وسایل خانگی
sonic equipment U وسایل اوایی
cryptomaterial U وسایل رمز
cryptodevice U وسایل رمز
salvage U وسایل اسقاطی
salvaged U وسایل اسقاطی
salvages U وسایل اسقاطی
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
salvaging U وسایل اسقاطی
communication channels U وسایل ارتباطی
tools of research U وسایل تحقیقات
sonic equipment U وسایل اوازی
attachment U وسایل وابسته
tentage U وسایل چادر
tentage U وسایل چادرزنی
tentage U وسایل چادرها
fabricator U سازنده وسایل
test equipment U وسایل ازمایش
dust collection equipment U وسایل گردگیری
sundry items U وسایل متفرقه
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
installing U از کارانداختن وسایل
installs U از کارانداختن وسایل
captured material U وسایل اغتنامی
layouts U ترتیب وسایل
building plant U وسایل ساختمان
layout U ترتیب وسایل
war material U وسایل جنگی
install U از کارانداختن وسایل
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
communication U مراوده وسایل ارتباطی
mounting U سوار کردن وسایل
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
aided U کمک وسایل کمکی
stockage U وسایل موجودی در انبار
aiding U کمک وسایل کمکی
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
caddies U حامل وسایل بازیگر
splint U وسایل شکسته بندی
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
caddying U حامل وسایل بازیگر
servicae life U عمر خدمتی وسایل
caddied U حامل وسایل بازیگر
aid U کمک وسایل کمکی
smoker U وسایل رفاهی ناو
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
caddie U حامل وسایل بازیگر
gate U وسایل ورود ورودیه
spins U ماهیگیری با وسایل چرخان
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
tackling U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
smokers U وسایل رفاهی ناو
plug U ورودی که به وسایل مختلف
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
salvage group U گروه بازیابی وسایل
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
utensil plug U دو شاخه وسایل برقی
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
banks U مجموعهای از وسایل مشابه
salvaging U اوراق کردن وسایل
tackles U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
sail locker U انبار وسایل ملوانی
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
tackle U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackled U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
salvaged U اوراق کردن وسایل
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
salvages U اوراق کردن وسایل
gasman U مکانیک وسایل گازسوز
salvage U اوراق کردن وسایل
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
hi fi U وسایل ایجاد صدا
racked U قفسه مهمات و وسایل
clamping device U وسایل قید و بست
light armor U وسایل زرهی سبک
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
rack U قفسه مهمات و وسایل
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
clamping fixture U وسایل قید و بست
provisions U وسایل لازم توشه ها
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
means are not a U وسایل فراهم نیست
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
place setting U وسایل میز غذاخوری
racks U قفسه مهمات و وسایل
check out equipment U وسایل بازدید محل
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
athletic suporters U وسایل محافظتی ورزشکار
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
caddy U حامل وسایل بازیگر
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
high lift device U وسایل برای زیاد
wracks U قفسه مهمات و وسایل
wracked U قفسه مهمات و وسایل
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
place settings U وسایل میز غذاخوری
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
process U و وسایل کنترل و پشتیبانی
gripping appliance U وسایل بست و مهارکنندگی
accommodations U منزل وسایل راحتی
accommodation U منزل وسایل راحتی
mass media U وسایل ارتباط جمعی
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
drawing instrument U وسایل رسم فنی
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
golf bag U کیف وسایل گلف
cryptodevice U وسایل رمز کردن
deck load U وسایل روی پل کشتی
navigational aids U وسایل کمک ناوبری
condensation trail U مجموعه وسایل انجماد
on hand U وسایل موجود درانبار
gun bag U کیسه وسایل توپ
pararaft U وسایل نجات چتربازی
penetration aids U وسایل تولید نفوذ
pool equipment U وسایل پارک موتوری
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
Recent search history Forum search
1filter-based devices
0coopling
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com